http://www.kanoonm.com/1227#more-1227

 

غران چو يكي شير

علي اصغرزاده

پنج ميليارد سال از تاريخ پيدايش زمين مي‌گذرد و چندين هزار، هزار سال از حضور انسان بر روي زمين گذشته است. اما اين كه، اين حضور خلقت است يا نظريه تكامل در اين مقوله نمي‌گنجد.

ما مي‌خواهيم بررسي كنيم يكسان بودن مرد با زن را. و هر متفكري كه به اين بررسي مي‌پردازد، مي‌نويسد كه آيا زن با مرد برابر است؟ و اين نگرش ناخودآگاهانه بر تربيت مرد را مطرح مي‌كند.

واضح است كه تفاوت‌هايي بين فيزيك زن و مرد، مشخصه شناختي آن‌هاست. اما با نگاه علمي‌تر اين شكل تكاملي در ابعاد توانمندي علمي و فيزيكي زن و مرد راه به جايي نمي‌برد.

چرا كه در بين زنان متفكرين و ورزشكاران متخصص كم نبودند كه گوي سبقت از مردان ربودند. اما آن چه كه كيفيت را در مردان مشهود مي‌كند همان مشخصه مردسالاري از پيدايش تمدن اوليه بشري مي‌باشد.

هنوز تاريخ تمدن بشر نتوانسته است ثابت كند كه براي اولين بار زن به اندوختن ثروت پي برد يا مرد. ولي آن چه واضح است، اين مرد بود كه با فيزيك توانمندش مي‌توانست ثروت و سلطه را الگوي زندگي خود قرار دهد و زنان را چون در توليد مثل اصل بودند در مرحله بعد خود قرار دهد. زن به خاطر نوع تكاملش مكلف شد، براي مرد فرزنداني را پرورش دهد تا در كار اجتماعي خانواده نقش توليدي داشته باشند. اين شد كه ناخواسته زن در رديف دوم قرار گرفت و چنين القايي هزاران سال در مغز زن تكامل پيدا كرد.

زن ساخته شد به دنيا بياورد، رخت شويي كند، گله را بدوشد، نظافت كند و از اين دست كارهاي درجه دوم انجام دهد. اما مرد حسابداري كند، طرح‌هاي ساخت و سازها را به وجود آورد و در كل از مغزش بيشتر استفاده كند. حتا مرد مزدور هم با همين انديشه، تكامل پيدا كرد كه پس از كار روزانه در خانه به آسايش و استراحت پرداخته و بر امور خانه داوري و سرپرستي نمايد. اين نابرابري در تاريخ تمدن دنيا ثبت است و چاره اي جز پذيرش نداريم، اما مي‌توانيم اين ناهنجاري را دگرگون كنيم. با اين كه ساليان است در كشورهاي متمدن و قانونمند اين برابري انجام شده است اما باز با نقص‌هاي سنگيني روبروست. يك نمونه ساده و روزانه كه تمام مردان مي‌گويند. پسرمن، دخترمن، زن من، خانه من، و الي آخر، قابل ذكر است.

فقط در مورد فرزندان از ما مردها سوال كنيد به جز انتقال نطفه براي پرورش فرزند كار ديگري بلد هستيم؟ و يا بخواهيد فرزندي را به دنيا آورده و شير دهيم. به قدمت پنج ميليارد ساله زمين فرصت دهيد نمي‌شود.

البته زن هم به تنهايي صاحب فرزند نمي‌شود. زايش يعني بقا و اين بقا دو جنس را مي‌طلبد، ‌پس به همين سادگي مي‌توان گفت، زن و مرد مكمل هم هستند، نه معادله برابري زن در روند تكامل به همراه مرد يعني زندگي و تمدن و توليد نيازمندي‌هاي اجتماعي. خب اين جاييست كه بايد بگوييم، يك آدم تو، يك آدم من، تو زن، من مرد. تا اين معادله برابري را ببنديم و اصل تكامل را در مقايسه زن و مرد بررسي كنيم.

كه نتيجه مي‌گيريم هر كدام در جايگاه تكاملي خود عنصر مفيد بر روابط اجتماعي هستند. اما چرا مردان در پروسه گذار تاريخ نسبت به زنان گوي سبقت را ربوده‌اند، به يقين بر مي‌گردد به دوران ماقبل تاريخ يا دوران اوليه كه مردان به خاطر فيزيك قوي خود به شكار مي‌رفتند و از عاميت خانواده و قبيله در برابر تهاجم احتمالي دفاع مي‌كردند و زن در اداره غار يا سازه زندگي آن دوران مي‌ماند و به كارهاي روزمره مي‌پرداخت. اين تكامل  فكري در طي ساليان سلطه‌ی خود را بر نابرابري زن و مرد به ظهور گذاشت و اينك كه علم به پيشرفت‌هاي آن چناني رسيده و هم چنان در حال صعود است زن در مرحله دوم زندگي اجتماعي قرار دارد. به خصوص در كشورهاي عقب مانده با حكومت‌هاي ارتجاعي، اين نابرابري عريان ترين پديده‌ی روابط اجتماعي است.

يقين بدانيد با اين گونه اجتماعات و تظاهرات عليه اين نابرابري مساله حل نخواهد شد كه ميليارد سال از حكومت مردسالاري بر جوامع گذشته است و بايد ميليارد سال مبارزه شود تا برابري و مساوات برقرار گردد.

ولي اين نكته به منزله نااميدي نيست كه گفته‌اند با يك گل بهار نمي‌شود ولي نويد بهار كه مي‌دهد. اما يك تحول اجتماعي ناب اين نابساماني را محو خواهد كرد و زنان در پروسه عمل به آن خواهند رسيد، تا در جزء اصلي قانون‌مندي‌هاي انساني قرار گيرند. چند نمونه در اين بخش ذكر كنم كه زنان بر تربيت خود را نشان دادند. مورگان شوستر مورخ و كارشناس اقتصادي امريكا كه در اواخر حكومت قاجاريه در اقتصاد ايران آن ايام بنا به قول تاريخ خدمات قابل ذكري انجام داده بوده بود در كتاب خود (حلق آويز كردن ايران) مي‌نويسد:‌از سال 1097 به بعد، زنان ايران اگر نگوييم مترقي‌ترين، حداقل در شمار راديكال‌ترين، زنان دنيا درآمده بودند. اگر بيان اين مطلب افكاري را كه قرن‌هاست شكل گرفته مشوش مي‌سازد، اهميتي ندارد. اين حقيقتي است كه بايد پذيرفته شود.

دقت كنيد، او مي‌نويسد افكاري را مشوش مي‌سازد كه قرن‌هاست كه سلطه مردان را زنان شكل داده و شما خانم‌ها بايد به اندازه قرن‌ها تلاش‌ها كنيد تا اين سلطه را محو نماييد، اما تحمل قرن‌ها كار و تلاش، سنگيني خود را دارد. پس بايد همانند شير كه غرش‌اش تمام دشت را مي‌لرزاند، شما با يك غرش طوفاني اجتماع مردان مرتجع را به شن ريزه‌ها تبديل كنيد. شوستر مطمئن بود كه زنان ايران با تجربه‌اي اندك و ناچيز ناگهان تبديل به آموزگار، روزنامه‌نويس، بنيانگذاري كلوپ زنان و سخنران در مسايل سياسي شده بودند، به دستاوردهايي رسيدند كه براي جنبش زنان غرب، دهه‌ها و قرن‌ها طول كشيد تا در اين سطح پيشرفت داشته باشند.

شوستر اين گذار از خانه‌داري به امور اجتماعي و سياسي را در درون انقلاب مشروطه ذكر مي‌كند. ما اكنون شاهد هستيم زنان، معلم، پزشك، پرستار، مدرس دانشگاه، و مشاغل ديگر انجام مي‌دهند.

اما نهايت برابري زن و مرد اين است؟ ما مردان راديكال اين دوره فريادمان از نيم بودنمان است. من اگر امروز صحبت از زنان به ميان مي‌آورم به اين دليل است كه نيمه گمشده من كجاست؟ تا پيدايش كنم كه به تكامل برسم. داشتيم به تكامل مي‌رسيديم و مدت كوتاهي برابري را كم و بيش تجربه كرديم اما سرمايه در هجوم ناجوانمردانه‌اش، ما را همچنان دو نيم كرده و برتري مرد را مسلم شمرد.

امروز يك مرد افليج اما به جسمي سالم رو به روي شما ايستاده، نه تنها من كه چون من هزارن، هزار تا به ياوري شما از پوسته‌ی افليجي خودمان بيرون آمده و به تكامل برسيم. زنان هم وطن فكر نكنيد كه امروز فقط ما مردان احتياج به چتر حمايتي شما داريم كه در يك قرن گذشته روشنفكران و مبارزان بزرگي مثل علامه دهخدا، ايرج ميرزا شاعر و مورخ و نويسنده كه وكيل الرعايا و تقي زاده نمايندگان مجلس شوراي ملي در دوران مشروطه و پس از آن شما را ركن تكامل مبارزه مردان مي‌دانستند. و من به عنوان وابسته به يك جريان سياسي و نظامي از سال 1350 تا امروز زناني را به ياد مي‌آورم كه در كنار مرداني از جنس خودشان آزادي را به تصوير كشيدند و در تاريخ مبارزاتي ايران ضربات جبران ناپذيري بر سلطه سرمايه و ارتجاع كوبيدند.

شايد بگوييد آن‌ها به قتل رسيدند، ولي براي قتل آن‌ها سرمايه چه هزينه‌ها پرداخت تا صدايشان را در نطفه به دار آويزد، اما چه شد؟ امروز در كوي و برزن و دانشگاه و كارخانه و ادارات بذر آنان به گل نسشته است.

زناني هم قد و قواره شما، هم صلابت شما، هم صداقت شما. و آرزوي من كه روزي چنان كنيد. نه تنها تدريس و پرستاري و كارگري و چه و چه، نقش نيمه خود را در قواي سه گانه، مجلس ملي، دولت مردمي، و قضاييه به اجرا بگذاريد. و آن چه كه قرن‌هاست به خدعه و زور گرفته‌اند بازپس گيريد.

چرا بايد نيم بيشتر انسان‌هاي روي زمين به دليل زن بودن در قفس ارتجاع قرار گيرند، و هراز گاهي براي فريب، بعضي زنان را در مشاغل كليدي شاغل كنند؟ مثل دولت كنوني ايران كه سخنگوي وزارت خارجه زن است و در دولت گذشته وزير بهداشت، و به تعداد انگشت‌هاي دست نمايندگي مجلس شورا.

و در شيپور مي‌كنند كه زنان ايران هم رديف مردان قرار گرفتند، كه گفتم جمله هم رديف و برابر قرار گرفتند از بنياد غلط است. اميدوارم اهل كوه نوردي باشيد. قوه جاذبه زمين از ابتداي صعود بر فرد صعود كننده فشار مضاعف مي‌آورد و در ارتفاع بالاي 6000 متري رقت اكسيژن تنفس را مختل مي‌كند. سرما و يخ و بوران‌هاي نابهنگام هم صعود را مشكل‌تر مي‌نمايد. اورست را همه مي‌شناسيد كه صعود به آن چه مشكلاتي دارد. با تمام اين توصيف‌ها خانم پروانه كاظمي چند سال پيش اورست را فتح كرد و نام خود را در اين ورزش جاودانه ساخت. در المپيك 1976 دختر خانم 14 ساله‌اي به نام ناديا كرمانچي كل مدال‌هاي زنان را در رشته ژيمناستيك از آن خود كرد، آن هم با نمره كامل 10 در تمام وسايل، اولين زن فضا نورد شوروي به نام (والنسينا ترشكوا) كه در تاريخ فضانوردي ماندگار شد.

در علم و علوم اجتماعي، سياسي، زناني چون مادام كوري برنده جايزه نوبل در فيزيك، اتل ليليان ويليج نويسنده رمان خرمگس از شاهكارهاي سياسي ادبي و در بازيگري، زنان اسكار گرفته كه دو تن از معروفترين آن‌ها با فيلم‌هاي شناخته شده (شايد شما هم ديده باشيد) ، خانم جنيفر جونز با فيلم آواز برنادت و سوزان هيوارد با فيلم (مي خواهم زنده بمانم) و در سينماي ايران خانم آذر شيوا هنرمند دهه 40 با فيلم (پرستوها به لانه برمي گردند) از به نام ترين زنان سينمايي ماست.

خانم فلورانس ناينتيگل كه بنيان گذار پرستاري نوين زمان خود بود كه معروف است به بانوي فانوس به دست. ايشان در شب با فانوس به ميدان‌هاي جنگ‌هاي كريمه مي‌رفت و به مداواي مجروحين مبادرت مي‌كرد. هم كاري بود انساني و هم ساختارشكني مردسالاري كه تا آن وقت زنان پشت جبهه پرستار بودند. خانم هلن كلر زني كر و لال كه براي كودكان كر و لال كلاس‌هاي آموزشي ترتيب داد و در اين زمينه صاحب افتخاراتي شد. در امور سياسي خانم ژاندارك همه مي‌شناسيم، او عليه سلطه انگليس بر كشورش فرانسه رهبريت ارتش مردمي را به عهده داشت تا اين كه اسير شد و زنده زنده در آتش سوزاندنش.

خانم (واري نيا) همسر اسپارتاكوس كه همدوش شوهرش اولين قيام ثبت شده عليه برده داري رهبري كرد. آن چه كوتاه ذكر شد از كشور است يعني در كشور ما نيست؟

اشاره كنم يه خبر روزنامه كيهان در سال 1331 بعد از قتل عام سي‌ام تير.

(از موضوعات بي‌سابقه‌اي كه در حوادث سي تير تهران جلب توجه مي‌كرد يكي هم احساسات انقلابي زنان پير و جوان و تظاهرات شديد آن‌ها در حمايت ازدكتر مصدق بود. در ميدان بهارستان خانمي 40 ساله بالاي دوش چند زن جوان رفته و طي نطق خود مردم را سخت تهييج مي‌كرد و چون لحظه به لحظه بر تعداد مردم افزوده شد مامورين به سرعت يورش بردند و در نتيجه پسر بچه ده، دوازده ساله‌اي به قتل رسيد.)

و آن چه كه ما چپ‌ها ير آن افتخار مي‌كنيم و تاج سر خود مي‌دانيم. رفيق كبير خانم فاطمه سعيدي مادر جان باخته نادر شايگان شام اسبي با داشتن 2 پسر نوجوان و يك پسر جوان ديگر مبارزه مي‌كرد تا اسير ساواك شد. توان مقومت او زير شكنجه‌هاي ددمنشانه مزدوران رژيم پهلوي زبان زد هر مبارزي شد و بر اين اساس لقب (مادر جنبش كارگري به او هديه شد) از دهه پنجاه تا كنون.

مرضيه احمد اسكويي، شيرين و نسرين معاضد، شهين و سيمين توكلي، مهرنوش ابراهيمي، اعظم و نزهت السادات روحي آهنگران، زهره آقا نبي قلهكي، زهره و نسرين و سيمين پنجه شاهي، پريدخت آيتي، نادره احمد شاهي، مليحه زهتاب، صديقه رضايي، نسرين نيك سرشت و فاطمه اميني و نيمه به قتل رسيده من رفيق كبير زهرا به كيش.

اين‌ها و صدها زن چون شما در نيم قرن گذشته، چرخ‌هاي جنبش رهايي بخش كارگري ايران را به حركت درآوردند و بر آسمان ميهن ستاره گشتند. شكنجه، قتل، قبور گمنام ساخته سرمايه براي سر زنان مبارز بود، اما سرمايه باخت اگرچه بر پيكر بي جان آنان چون قانون چنگيزي تاخت اما آنان هميشه در قلب ما زنده هستند. زن يعني اين. ناخن‌هاي برنده دست كارگران و مبارزان.

رخت شويي را ماشين لباسشويي بهتر از شما انجام مي‌دهد. شما به دنيا نيامديد، بزرگ نشديد، تا زايش كنيد، غذا دهيد و بميريد. با تمام وجود پوزش گاو هم اين مي‌كند.

تفاوت انسان با حيوان در تكامل است، تكامل يعني ما به ديروز تعلق نداشته باشيم، يعني امروز جمله‌اي جديد بياموزيم، يعني تحركي بيشتر از ديروز داشته باشيم، يعني بدانيم كشورمان را چه كساني تكه، تكه، مي‌بلعند.

اگر مادر شما معناي رهايي را نمي‌دانست و شما همان باشيد، چه تفاوت با مادر داريد؟ شما بر اصل تكامل تكيه بزنيد و فرياد كنيد، مادران و پدران ما چه حقي داشتند قانون اساسي را بله بگويند، كه امروز با زور و جبر ما را خانه نشين، چادر به سر و دست دوم قرار دادند. يك روز قلدري چادر از شما گرفت و به اسم تجدد ثروت ملي شما را غارت كرد و يك جبر چادر بر سر شما كرد و ثروت ملي را غارت.اولي هم نگفت نيم ايران شماييد. دومي هم نيم ايران را در به اصطلاح، شرف، خانواده، عزت خانه، حرمت خانواده، دين خانواده، اسير كرد. ما به جز غل و زنجير چه چيز داريم كه از دست و پايمان باز شود.

رئيس جمهور بايد مرد باشد، قاضي بايد مرد باشد، ولي فقيه بايد مرد باشد، حاكم بايد مرد باشد، محكوم بايد زن باشد. و آنوقت شعار مي‌دهند مرد از دامن زن به معراج مي‌رود. ما فرياد مي‌كنيم مرد مرتجع، حكومت ديكتاتور از روي جنازه زنان عبور مي‌كند و گاو صندوق بانك مركزي را سوراخ.

من اگر بنشينم، تو اگر بنشيني، چه كسي برخيزد. عزيزان آزادي همزاد شما و ماست. كسي نمي‌تواند آن را به ما بدهد، اما مي‌توانند سلب كنند.

شما دست ما باشيد، مغز ما باشيد، ياد ما باشيد در شكستن غل و زنجير آزادي . ياد زنان جان باخته جنبش كارگري هميشه جاويد